اختلاف قرائات و تحریف قرآن

قرآن معجزه جاودان و جهانی پیامبر اسلام است که خود تأکید دارد هرگز گرد تحریف دامن پاک آن را نخواهد آلود. با مشاهدة قرائت های مختلفی که از آیات آن وجود دارد، این پرسش رخ می نماید که آیا وجود قرائت های گوناگون به معنای ورود تحریف در قرآن نیست؟ مقاله پیش رو این پرسش و پاسخ های آن را پی می گیرد.

یکی از پدیده هایی که در تاریخ قرآن رخ نمود و آثار آن به صورت بس ضعیفی در میان مسلمانان بر جای مانده، پدیده اختلاف قرائات است.

از آنجا که این امر دستاویزی برای برخی از خاورشناسان برای تهاجم به قرآن و ادعای راهیافت تحریف در این کتاب آسمانی فراهم آورده، به نقد این شبهه میپردازیم. برای این منظور مباحث مقاله در سه بخش و بدین شرح تنظیم شده است:

1. در بخش نخست به صورت گذرا تاریخ و عوامل پیدایش اختلاف قرائات را مورد بررسی قرار داده ایم.

2. در بخش دوم ضمن تأکید بر نامبارک بودن پدیده اختلاف قرائات، گفتار برخی از خاورشناسان را منعکس ساخته ایم که پدیده اختلاف قرائات را دال بر راهیافت تحریف در قرآن دانسته اند.

3. در بخش سوم  شبهه دلالت اختلاف قرائات بر تحریف قرآن را مورد نقد قرار داده ایم.
 

 نگاهی گذرا به تاریخ و عوامل اختلاف قرائات

چنان که تاریخ گواهی داده است، کار اختلاف قرائات در همان سده های نخست چنان بالا گرفت که مسلمانان هر تیره و طائفه که بر قرائت خاصی پایبند بودند گاه برای دفاع از قرائت خود در برابر قرائت سایر تیره ها تا مرز جنگ و خونریزی پیش می رفتند. هنگامی که حذیفة بن یمان، صحابی بزرگ پیامبر، از جنگ ارمنستان در قفقاز بر می گشت در مسیر راه خود به هر شهری که رسید دامنه اختلاف و کشمکش مردم بر سر قرائت قرآن و تاثیر این مسأله را در ایجاد شکاف میان صفوف مسلمانان را گسترده یافت. او با ورود به مدینه عثمان را از این خطر آگاه ساخت.

هشدار او باعث شد تا عثمان پس از مشورت با بزرگان صحابه، مصاحف راجمع کرده با تشکیل لجنه ایی به کار توحید مصاحف و یکدست کردن قرائات همت گمارد.[1]

کار عثمان تا حدودی دامنه اختلاف را محدود کرد و مسلمانان را بر قرائت مصاحف پنجگانه وا داشت. امّا خالی بودن این مصاحف از علایم نوشتاری، سجاوندی و اعراب و نیز تفاوت رسم الخط بین آنها، مجدداً زمینه را برای ایجاد اختلاف فراهم کرد، به گونه ای که غالب شهرها برای خود قاری خاص و قرائت ویژه داشتند.

این اختلاف تا آغاز قرن چهارم با سرعت عجیبی پیش رفت تا آنکه ابن مجاهد که در زمینه قرائات از تبحر فوق العاده ای برخوردار بود، از میان قرائت های متعدد، هفت قرائت را بر اساس معیارهایی که خود اعلام کرد برگزید. این قرائت های هفتگانه به خاطر دو عامل اساسی مورد اقبال فراوان قرار گرفت و سایر قرائت ها به بوته فراموشی سپرده شد:

1 . افزون بر تبحر و مهارت قابل تحسین ابن مجاهد در بازشناسی قرائت ها، او در گزینش قرائت های هفتگانه دقت زیادی را به خرج داد. گرچه برخی معیارهای او را به نقد کشیدند و اعلام کردند قاریان دیگری برتر از این قرّاء هفتگانه وجود داشته است، و به همین سبب قرّاء دهگانه و چهاردهگانه پیشنهاد شد، امّا با وجود این، بسیاری کار ابن مجاهد را ستوده و از او پیروی کردند.

2 . حصر قرائات از سوی ابن مجاهد در هفت قرائت به صورت اتفاقی با حدیث مشهور: «انزل القرآن علی سبعة احرف» ـ که در منابع حدیثی به پیامبر نسبت داده شده است ـ انطباق پیدا کرد. بدین جهت برخی به اشتباه گمان کردند که مقصود از سبعة احرف در این روایت همان قرائت های هفتگانه ابن مجاهد است. البته برخی ابن مجاهد را که باعث چنین اشتباهی شده، مورد نکوهش قرار دادند.

بدین ترتیب از سیر صعودی اختلاف قرائات کاسته شد و حداقل بسیاری از شهرها، بنا را بر صحت قرائات هفتگانه و اعتماد بر آنها و ترک سایر قرائت ها گذاشتند.

آنچه جای بسی خوشبختی است، این است که با حمایت الاهی و بر اساس تضمین آسمانی مبنی بر حفظ و صیانت قرآن حتّی همین قرائت های هفتگانه میان مسلمانان متروک شد و از میان آنها تنها قرائتی که مورد اقبال عامه مسلمانان قرار گرفت، قرائت عاصم به روایت حفص است، و تنها در کشور مغرب است که قرائت نافع به روایت ورش متداول است.

دکتر محمد حسین علی الصغیر در این باره چنین آورده است:

«تظل القضیه قضیه تاریخیه فحسب، إذ القرآن المعاصر الذی اجمع علیه العالم الاسلامی و هو ذات القرآن الذی نزل به الوحی علی رسول اللّه(صلی الله علیه و آله و سلم) مرقوم بروایة حفص لقراءة عاصم بن ابی النجود الکوفی، باستثناء المغرب العربی الذی اعتمد قراءة نافع المدنی بروایة ورش.»[2]

باری، امروزه برای آنکه بخواهیم دیدگاه های قاریان مختلف حتی قراء سبعه را به جز دو تن یاد شده را دریابیم دیگر مصحفی وجود ندارد، بلکه باید به کتاب های مستقل علمی تاریخی که به این امر پرداخته اند مراجعه کرد تا به دست آوریم که مثلاً حبیب بن زیات کوفی، یا ابو علاء بصری یا ابن محیصن یا حسن بصری درباره فلان آیه چه قرائتی داشته اند.

هرچند، این امر را باید نشانگر اعجاز این کتاب آسمانی دانست که بدون وجود سازمانی جهانی و تشکیل نشست های بین المللی برای اثبات ضرورت توحید قرائت قرآن و حذف سایر قرائت ها برای رفع اختلاف، خود به خود و با عنایت الاهی، سایه تاریک و نامیمون اختلاف قرائت از دامن قرآن زدوده شد.

با این حال، باید دانست که اختلاف قرائات قرآن سه عامل اصلی داشته است این عوامل عبارت اند از: ا. ضعف خط عربی؛ 2. اختلاف لهجه قبایل مختلف عرب؛ 3. اجتهادات قرّاء. از میان این سه عامل، دو عامل نخست طبیعی و عامل سوم ارادی بوده است. اینک به اختصار این عوامل را مورد بررسی قرار می دهیم.
 
1. ضعف خط عربی
مقصود ما از خط، مفهومی فراتر از رسم الخط بوده و شامل علایم نوشتاری، نقطه و اعراب نیز می شود. به استناد اسناد تاریخی قرآن کریم در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز در زمان عثمان با همین خط عربی که دچار کاستی هایی بوده است، نگارش می شد. بدین خاطر قرآن برای تلاوت، بیشتر از آنکه به مقوله نوشتار متکی باشد، به مقوله گفتار متکی بود.

وجود قاریان مختلف برای هر قرائت قرآن و تعلیم آن به مسلمانان طی جلسات عدیده گواه این مدعاست. حتی عثمان که به توحید مصاحف همّت گمارد، در کنار ارسال هر مصحف به شهرهای مهم اسلامی همچون مکه، بصره، کوفه و شام، یکی از بزرگ ترین شخصیت های قرآنی که درباره قرائت آن تبحر خاص داشت و قرائت آن را مستقیماً از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یا صحابه بزرگ فرا گرفته بود، گسیل می داشت.

اگر خط قرآن عاری از کاستی های گفته شده می بود و خود می توانست خواننده را به خواندن صحیح رهنمون باشد، دیگر نیازی به راهنمای قرائت صحیح به عنوان قاری و مقرئ وجود نداشت، چنانکه امروزه قرآن در تمام جهان اسلام چاپ می شود بلکه در کشورهای غیر اسلامی منتشر می شود، و برای خواندن آن تنها نیاز به توان عمومی دارد.

از سویی دیگر، تکیه به مقوله گفتار در تعلیم قرآن، طبیعتاً دشواری هایی را به بار می آورد، زیرا خواندن یک متن مقدس با این فرض، به جای آنکه به خود متن متکی باشد به حافظه شخص قاری متکی است، قاری باید نحوه خواندن صحیح شش هزار آیه را در ذهن داشته باشد و افزون بر آن با تلقّی صحیح قرائت، بتواند آن را به درستی به دیگران منتقل کند، پیداست که این کار اختلاف در نقل را پدید می آورد.

از نمونه های اختلاف قرائت ناشی از ضعف خط عربی آیه «وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ»[3] است که به صورت «صالحوا المؤمنین» نگاشته شد؛ یعنی در نگارش به اشتباه «واو» افزوده شده، و برخی به اشتباه افتادند که مقصود از آن مفرد است یا جمع مضاف. نیز در آیه «إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»[4] در قرائت کسایی «فتبثّتوا» آمده است. این امر ناشی از خالی بودن این کلمه از نقطه بوده است، زیرا اگر حروف این کلمه خالی از نقطه باشد، به هر دو صورت قابل قرائت است.
 
2. اختلاف لهجه قبایل عرب
زندگی قبیله ای در میان حجاز و به دنبال آن فاصله گرفتن جغرافیایی قبایل از یکدیگر، زمینه ساز یک پدیده اجتماعی یعنی «اختلاف لهجه» شد. وجود فاصله مکانی در صورتی که حتی یک زبان مشترک میان تمام قبایل حاکم باشد، به تدریج در نحوه گویش کلمات و حروف، گوناگونی ایجاد می کند.

چنان که در ایران به رغم آنکه زبان غالب و رسمی فارسی است؛ اما با این حال در نحوه گویش این زبان میان تیره ها و شهرهای مختلف، اختلاف چشمگیری وجود دارد، به گونه ای که میان گویش مشهدی در شمال شرق با گویش شیرازی در جنوب غربی با گویش اصفهانی در قلب کشور تفاوت فاحشی وجود دارد.

این اختلاف در دورانی همچنان پا برجاست که میزان ارتباط مردم این شهرها با توجه به عصر ارتباطات بسیار بالا است. بنابراین تصور اختلاف لهجه و نحوه گویش کلمات در میان قبایل عرب در چهارده سده پیش بسیارآسان و طبیعی است. اگر اسلام اصرار می ورزید که تمام قبایل باید قرآن را به یکی از لهجه ها مثل لهجه قریش که محل نزول قرآن است، تلاوت کنند، تکلیف دشواری بر مردم تحمیل می شد.

از سویی دیگر، اختلاف لهجه یا نحوه گویش کلمات، به قبایل عرب یا عصر نزول قرآن منحصر نمی شود، بلکه شامل ملت های مختلف و عصرهای گوناگون است؛ زیرا به نیکی می دانیم که جهانی بودن و جاودانگی، دو ویژگی مسلّم قرآن است و قرار است قرآن تا روز قیامت از طرف تمام ملت های دنیا به عنوان متن مقدس و آسمانی مورد پذیرش قرار گیرد.

بر همین اساس، شماری از صاحب نظران حدیث «انزل القرآن علی سبعة أحرف»[5] را به معنای توسعه رحمت الاهی نسبت به بندگان ارزیابی کرده و آن را بر اختلاف لهجه ها که امری طبیعی است، حمل کرده اند.[6]

با این حال، این پدیده طبیعی اگر به دقت مورد توجه قرار نگیرد، ممکن است زمینه را برای اشتباه در قرائت یک متن فراهم کند. اینجاست که باید پذیرفت، قرآن تنها بر یک لهجه که طبعاً فصیح ترین آنهاست نازل شده است، و با توجه به وجود طبیعی لهجه های مختلف، قرائت های گوناگون متأثر از این لهجه ها را بر می تابد، و اگر کسی به اشتباه لهجه ای غیر از لهجه اصیل را منشأ فهم خود از قرآن قرار دهد می بایست به لهجه اصیل باز گردد.

تاریخ قرائات نشان می دهد که به خاطر عدم توجه به این نکته، اختلاف لهجه ها درپاره ای از موارد باعث اختلاف قرائات شده است. در واقع برای کسانی که خود به آن لهجه و نوع گویش، قرآن را تلاوت می کردند اختلاف قرائت صدق نمی کرد، اما برای کسانی که بعدها همین گوناگونی گویش را به عنوان چند گونه بودن قرائت تلقی کردند، اختلاف قرائات صدق کرد.

به عنوان نمونه قبیله قیس و أسد «َنسْتَعِینُ» در آیه «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ»[7] را با فتح «نون» قرائت می کردند، اما سایر قبایل با کسر نون می خواندند. قبیله تمیم آیه «وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ»[8] را چنین قرائت کرده اند: «وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ» به کسر تاء و سکون یاء و فتح میم و سکون نون.
 
3. اجتهاد قرّاء
اجتهاد قاریان نیز خود متاثر از عواملی چند بوده است:

1. گاه قاری از قوّت علمی مطلوب برخوردار بوده و بدون داشتن هیچ میل و غرضی، صحّت و سقم یک قرائت را مورد ارزیابی قرار می داده و پیداست که در این صورت میزان خطا کم بوده است.

2. قاری از قوت علمی مطلوبی برخوردار نبوده، با این حال بر خود جرأت می داد که درباره صحت و سقم قرائات به قضاوت پردازد. پیداست که این کار باعث گسترش دامنه اختلاف قرائات شده است.

3. قاری از قوت علمی مناسب برخوردار بود؛ اما به مذهبی خاص گرایش داشته است. این امر باعث شد که او خواسته یا ناخواسته قرائتی را بر قرائت های دیگر ترجیح دهد.

به عنوان نمونه به عمر بن خطاب منسوب است که آیه : «وَالسَّابِقُونَ الأوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ»[9] را به رفع «الانصار» خوانده است، زیرا گمان کرد که فضیلت سبقت در اسلام منحصر به مهاجران است و تنها بهره انصار، تبعیت از مهاجران است! و از برخی از معتزله نقل شده که آیه «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»[10] را به صورت «اقیلوا انفسکم» خوانده اند زیرا فرمان به قتل نفس از نظر آنها قبیح است.
 

 نامبارکی اختلاف قرائات و ادعای خاور شناسان مبنی بر دلالت آن بر تحریف قرآن

پدیده اختلاف قرائات قرآن را که در تاریخ این کتاب آسمانی رخ نمود، به دلایل ذیل نمی توان یک پدیده مبارک تلقی کرد:

1. اختلاف قرائات از آغاز باعث ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان شد. چنان که تاریخ گواهی داده است کار اختلاف قرائات در همان سده های نخست بالا گرفت و گاه طائفه ای که بر قرائت خاصی پایبند بودند برای دفاع از قرائت خود در برابر قرائت سایر تیره ها تا مرز جنگ و خونریزی پیش می رفتند.[11]

در حوزه درون دینی چند گونه بودن کیفیت قرائت قرآن در برخی از موارد باعث اختلاف در فهم و برداشت از آن در میان مفسران و فقیهان شده است. مراجعه به موارد اختلاف قرائات که در کتاب های مختلف و از جمله تفاسیر نقل شده، گواه این امر است. اختلاف بر سر قرائت آیه «مَالِک یوْمِ الدِّینِ»[12] به صورت مالک یا ملک[13] و اختلاف بر سر قرائت آیه «فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یطْهُرْنَ»[14] که آیا طاء یطهرن با تشدید است یا بدون آن[15] از این نمونه هاست.

2. اختلاف قرائات قرآن در حوزه برون دینی و از نگاه شماری از خاورشناسان زمینه ساز سه نگاه ناصواب در باره قرآن شده است:

1-2. برخی از خاورشناسان این امر را یک ضعف و کاستی در قرآن به عنوان یک کتاب مقدس قلمداد کرده اند. به عنوان نمونه گلدزیهر خاورشناس مجارستانی که میانه خوبی با اسلام و قرآن ندارد و در لابلای کتاب های خود سخت به اسلام تاخته، همین اختلاف قرائت را بهانه حمله به قرآن قرار داده و آن را شاهدی بر اضطراب متن آن تلقی کرده است. او می گوید: «هیچ کتاب دینی یافت نمی شود که یک گروه دینی بر اساس اعتقادات خود آن را به عنوان نص آسمانی نازل شده یا نص وحی شده تلقی کرده و کاربست آن کتاب از قدمت تاریخی زیادی برخوردار باشد و در عین حال بسان آن چه که ما در متن قرآن می بینیم، این چنین دارای اضطراب و عدم ثبات باشد!»[16]

2-2. برخی دیگر از مستشرقان وجود اختلاف قرائات را شاهدی بر تدوین متن قرآن در اواخر قرن دوم و یا اوایل قرن سوم دانسته و بدین ترتیب اصالت و آسمانی بودن این کتاب را مورد تردید قرار داده اند.[17]

3-2 . شماری از مستشرقان اختلاف قرائات را به معنای راهیافت تحریف در قرآن دانسته اند. چنان که رژی بلاشر نیز از برخی از خاورشناسان نقل کرده که اختلاف قرائات قرآن را به معنای نفی قداست قرآن برشمرده اند.[18] و برخی دیگر از آنان ضمن یکی دانستن روایات احرف سبعه با پدیده قرائات سبعه که در قرن دوم پدید آمد، مدعی راهیافت تحریف در قرآن شدند.[19]
 

 اختلاف قرائات و شبهه تحریف قرآن

چنان که اشاره کردیم وجود اختلاف قرائات در تاریخ قرآن، دستاویزی برای برخی از خاورشناسان برای ادعای راهیافت تحریف در قرآن را فراهم ساخت. به عنوان مثال آنان می گویند اختلاف قرائت بر سر واژه «مالک» در آیه «مالک یوم الدین» و این که برخی مدعی اند که قرائت صحیح ملک است دلیل بر راهیافت تحریف و تغییر در قرآن است. یا وقتی در قرائت ورش در آیه «یخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ مَا یخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا یشْعُرُونَ»[20] واژه «یخَادِعُونَ» به واژه «یخدون» تغییر شکل داده است، این امر دلیل راهیافت تحریف در قرآن است.

این شبهه به دلایل ذیل مردود است:
 
دلیل اول در تحریف اصطلاحی دو عنصر اصلی وجود دارد
1. در تحریف کنش ارادی وجود دارد، به این معنا که محّرف از روی عمد و آگاهی دست به تغییر متن می زند از این جهت تحریف با تصحیف متفاوت است. زیرا در تصحیف متن بدون توجه و آگاهی در اثر اشتباه در هنگام استنساخ یا چاپ دچار تغییر می شود.

2. تحریف هماره با نوعی خیانت در نقل صحیح یک گفتار همراه است و محرّف از رهگذر تغییر متن به دنبال پنهان ساختن حقیقت یا جایگزینی آموزه و انگاره مورد نظر خود است.

کارکرد این کلمه در قرآن نظریه پیشگفته را تایید می کند. در سوره بقره در باره یهود چنین آمده است:

«أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکمْ وَقَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یعْلَمُونَ؛ آیا طمع دارید که [اینان ] به شما ایمان بیاورند؟ با آنکه گروهی از آنان سخنان خدا را می شنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف می کردند، و خودشان هم می دانستند.»[21]

عبارت: «مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یعْلَمُونَ» کاملاً نشان می دهد که آنان برغم فهم متن و آگاهی از آن چه خداوند آورده است، آن متن را تغییر می دادند. در آیه 79 این سوره چنین آمده است:

«فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکسِبُونَ؛ پس وای بر کسانی که کتاب [تحریف شده ای ] با دست های خود می نویسند، سپس می گویند: این از جانب خداست»، تا بدان بهای ناچیزی به دست آرند؛ پس وای بر ایشان از آنچه دست هایشان نوشته، و وای بر ایشان از آنچه [از این راه ] به دست می آورند.»[22]

در این آیه شریفه سه نشانه وجود دارد که نشان می دهد در تحریف عمد، آگاهی و نیت سوء وجود دارد: 1. نگاشتن کتاب به دست خود و ادعای نزول آن از سوی خداوند؛ 2. دنبال کردن بهای ناچیز دنیوی در برابر تحریف؛ 3. وعده عذاب الاهی که طبعاً با وجود علم و قصد سوء قابل توجیه است.

تعریفی که در منابع لغت درباره واژه تحریف آمده نیز وجود دو عنصر گفته شده را تایید می کند. به عنوان نمونه ابن منظور تحریف را به معنای تغییر دانسته و می گوید: تحریف در قرآن به معنای تغییر کلمه از معنای آن است.[23] زبیدی نیز تحریف را به معنای تبدیل و تغییر دانسته است.[24] در فرهنگ فارسی معین تحریف به معنای تبدیل، تغییر کلام از وضع، طرز و حالت اصلی آمده است.[25]

این در حالی است که در قرائات دو عنصر آگاهی و قصد سوء وجود ندارد. به این معنا که هیچ یک از پدیدآورندگان قرائت های مشهور و غیر مشهور از یک سو ادعا نکرده اند که از قرائت صحیح و قرائتی که به طور قطع از پیامبر نقل شده اطلاع داشته و در عین چنین آگاهی ای، قرائتی دیگر را پیشنهاد کرده اند. از سویی دیگر هیچ کس حتی آن دسته از خاورشناسانی که وجود قرائت های مختلف را به معنای راهیافت تحریف در قرآن دانسته اند، ادعا نکرده اند که پدیدآورندگان قرائت ها قصد تبدیل و تغییر در متن قرآن را داشته اند.

تاریخ زندگی قاریان بزرگ از نظر تمام تراجم نگاران نشان گر آن است که آنان اندیشمندانی مسلمان بوده اند که عمر خود را در نشر ترویج قرآن صرف کرده بودند.

البته در آنجا که برخی از قرائت ها را از روی اجتهاد قاریان دانسته اند تلویحاً از قاریان به دلیل دخالت دادن دیدگاه های شخصی در قرائت قرآن انتقاد شده است.

اما در این دست از موارد نیز کسی مدعی نیست که آنان از روی آگاهی به قرائت قطعی قرآن و به هدف تبدیل و تغییر در متن وحی دست به چنین اقدامی زده اند. شاید آنان کار خود را از نوع تفسیر قرآن قلمداد می کرده اند؛ یعنی گمان می کردند که در قرائت قرآن بسان تفسیر، اجتهاد راه می یابد. هر چند چنین نگاهی نادرست ارزیابی می شود، اما بسان اشتباه یک مفسر در تفسیر یک آیه، نمی توان لزوماً آن را به معنای گامی در جهت تحریف و تبدیل متن قرآن تلقی کرد.

شاهد مدعا که در پدیده قرائت عناصر معنایی تحریف وجود ندارد آن است:

اولاً: تمام اندیش وران مسلمان، راهیافت تحریف لفظی از نوع کاستی و فزونی در قرآن را با استناد به ادله مختلف عقلی و نقلی مردود دانسته اند.26

در حالی که عموم آنان در آثار قرآنی، حدیثی، کلامی، فقهی و تاریخی از قرائت های مختلف با نگاه مثبت سخن به میان آورده اند. و با استناد به حدیث «انزل القرآن علی سبعة أحرف»[27] کثرت قرائت را امری شرعی و مستند به توسعه رحمت الاهی نسبت به بندگان ارزیابی کرده و تا کنون کتاب های فراوانی در باره پدیده اختلاف قرائات فراهم ساخته و از چند و چون این اختلاف سخن به میان آورده اند و بسیاری از فقیهان فریقین بر جواز قرائت نماز بر اساس قرائت های هفتگانه مشهور تأکید کرده اند.[28]

ثانیاً: همه اندیش وران مسلمان به یکصدا هر اقدامی را در جهت تحریف و تغییر قرآن حرام و ممنوع می دانند و عموم آنان با این نگاه برغم پذیرش راهیافت خطا در رسم الخط عثمانی، تغییر و تصرف در آن را ناروا اعلام کرده اند. چنانکه با انتشار قرآن که سوره های آن بر اساس نزول چینش شده باشد، مخالفت می کنند. در حالی که همگان روایات ترتیب نزول سوره ها را نقل می کنند و انتشار چنین مصحفی به معنای راهیافت تغییر در کلمات یا عبارت های قرآن نیست.

چنین برخوردی، نشان از آن دارد که اگر در پدیده اختلاف قرائات عناصر معنایی تحریف تحقق می داشت، هیچ گاه با این پدیده این چنین با نگاه مثبت برخورد نمی شد.
دلیل دوم باید میان اقدام به تحریف قرآن با راهیافت تحریف در آن تفاوت قایل شد
چنانکه باید میان اقدام به تحدّی با قرآن با ارایه گفتاری نظیر قرآن فرق گذاشت. آن چه که از ادله عقلی و نقلی نظیر آیه حفظ[29] می توان دریافت این است که به یمن حفاظت و مراقبت الاهی هیچ گاه در قرآن تحریف و تغییر راه نمی یابد.

مفاد صریح آیه نفی باطل همین نکته است آنجا که آمده است: «وَإِنَّهُ لَکتَابٌ عَزِیزٌ لَا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمِید»[30] اما این امر بدان معنا نیست که هیچ اقدامی در جهت تحریف قرآن انجام نمی گیرد. باری، ممکن است در گذشته اقداماتی برای تبدیل و تغییر در قرآن انجام گرفته یا در آینده انجام گیرد، آن چه در این بین مهم است تأکید بر ناکامی این دست از اقدامات زبونانه است. یعنی خداوند کاری می کند که هیچ گاه این دست از تلاش ها راه به جایی نبرد.

به عنوان مثال چندی پیش به هدف تخریب مبانی فکری قرآن از سوی امریکاییان قرآنی با نام «الفرقان» منتشر شد که در آن آیات جهاد حذف شده بود. این امر برای برخی از جوانان و عموم مردم شبهه راهیافت تحریف در قرآن را تداعی کرد. در حالی که این اقدام به هیچ وجه به معنای راهیافت تحریف در قرآن تلقی نمی گردد؛ زیرا وقتی با صرف نظر از مساجد و مراکز مذهبی، در خانه یک و نیم میلیارد مسلمان در سرتاسر جهان حداقل یک نسخه از قرآن وجود داشته باشد و این کتاب آسمانی به صدها زبان دنیا ترجمه شده باشد و صدها تفسیر موجود از متن آن به طور طبیعی حراست کنند، آیا دیگر راهیافت تحریف در آن معنا پیدا می کند؟!

مفهوم این سخن آن است که وقتی متن اصلی یک کتاب به وفور در میان مردم وجود داشته باشد، دیگر تحریف آن معنا نخواهد داشت. این نظیر آن است که با در اختیار بودن سند اصلی یک خانه در دست مالک اصلی، کسی با در دست داشتن سند جعلی مالکیت آن خانه را ادعا کند. چنین شخصی حتی با مراجعه به دادگاه صرفاً خود را در معرض سخریه و زحمت قرار داده است. زیرا به او گفته می شود اگر سند اصلی مفقود می شد شاید پذیرش ادعای مالکیت محتمل می نمود، ولی با وجود سند اصلی جایی برای چنین ادعایی باقی نمی ماند.

درباره پدیده قرائات درست همین حقیقت تحقق دارد. به این معنا که اگر بر فرض بپذیریم که قصد قاریان ایجاد تغییر و تحریف در متن قرآن بوده است، چنین قصدی زمانی امکان تحقق خارجی می یافت که با صرف نظر از جهان قاریان و اختلافات آنان در باره قرائت فلان آیه، متن شسته و رفته و کاملی از قرآن در میان مردم وجود نداشته و در اثر خطای قاریان و یا قصد سوء آنان، متن اصلی قرآن دستخوش تغییر و تبدیل می شد.

اما به استناد ادله تاریخی و روایی، قرآن طبق قرائت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که حفص از طریق عاصم و او از طریق حضرت امیر(علیه السلام) آن را روایت کرد، آن چنان در میان مردم شایع و رایج شد که دیگر جایی برای کشانده شدن اختلاف قرائات در میان مردم جز در مناطق و دورانی محدود باقی نگذاشت.

از این رو در روایات اهل بیت(علیهم السلام) میان قرآن و پدیده قرائات تفکیک و اعلام شده که قرآن دارای یک حقیقت واحد است که از سوی خدای واحد فرو فرستاده شد و قرائات پدیده ای است که از سوی قاریان رخ نموده است. امام باقر(علیه السلام) در این باره فرمود: «إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَّ الِاخْتِلَافَ یَجِی ءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ»[31] برخی از صاحب نظران با الهام از این گفتار امام باقر(علیه السلام) بر جدایی پدیده قرائات با حقیقت قرآن پای فشرده اند.[32]

از سویی دیگر، کتابی که به عنوان ریسمان الاهی برای رفع اختلاف آمده و عدم راهیافت و اختلاف در آیات[33] آن از جمله دلایل اعجاز آن بر شمرده شده است،[34] چگونه خود می تواند قرائت های مختلف را که عموماً زمینه ساز انواع برداشت ها و تفاسیر مختلف و گاه متناقض شده، برتابد!

بدین جهت برغم آن که در عموم تفاسیر پیشین به اجمال یا تفصیل از پدیده اختلاف قرائات سخن به میان آمده است و در تفسیری همچون مجمع البیان مباحث مفصل و مبسوطی در ذیل عموم آیات در قالب دو محور: «القرائه» و «الحجّه» انعکاس یافته به این معنا که امین الاسلام طبرسی در محور نخست اختلاف قرائات آیه را منعکس ساخته، آنگاه در محور «الحجّه» دلایل هر یک از قرائت ها را ذکر کرده است. در عموم تفاسیر دوران معاصر، محوری را به عنوان «قرائات» در بررسی تفسیر آیات در نظر گرفته نشده است.

بر اساس گفتار پیشین، شبهه اول و دوم پیشگفته خاورشناسان مبنی بر آن که اختلاف قرائات به معنای وجود اضطراب در متن قرآن است یا آن که مستلزم تدوین قرآن در سده دوم و سوم است، بی اساس خواهد بود؛ زیرا این دست از شبهات بر مبنای یکی انگاشتن پدیده قرائات با قرآن شکل گرفته است. اما با امعان نظر به دو نکته که اولاً: قرآن یک حقیقت و قرائات حقیقت دیگری است؛ ثانیاً: قرآن با اراده خداوند و تعلیم و تلاش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میان مردم چنان گسترده شد که با تواتر به دست ما رسید، دیگر جایی برای این دست از شبهات باقی نمی ماند.

بنابراین حصر قرائات از سوی ابن مجاهد در هفت قرائت به صورت اتفاقی با حدیث مشهور: «انزل القرآن علی سبعة احرف» انطباق پیدا کرد. بدین جهت برخی به اشتباه گمان کردند که مقصود از سبعة احرف در این روایت همان قرائت های هفتگانه ابن مجاهد است. البته برخی ابن مجاهد را که باعث چنین اشتباهی شده، مورد نکوهش قرار دادند.

شماری از صاحب نظران حدیث «انزل القرآن علی سبعة أحرف» را به معنای توسعه رحمت الاهی نسبت به بندگان ارزیابی کرده و آن را بر اختلاف لهجه ها که امری طبیعی است، حمل کرده اند.

در تحریف کنش ارادی وجود دارد، به این معنا که محّرف از روی عمد و آگاهی دست به تغییر متن می زند از این جهت تحریف با تصحیف متفاوت است. زیرا در تصحیف متن بدون توجه و آگاهی در اثر اشتباه در هنگام استنساخ یا چاپ دچار تغییر می شود.

چندی پیش از سوی آمریکاییان قرآنی با نام «الفرقان» منتشر شد که در آن آیات جهاد حذف شده بود. این امر شبهه راهیافت تحریف در قرآن را تداعی کرد. در حالی که این اقدام به هیچ وجه به معنای راهیافت تحریف در قرآن تلقی نمی گردد؛ زیرا وقتی با صرف نظر از مساجد و مراکز مذهبی، در خانه یک و نیم میلیارد مسلمان در سرتاسر جهان حداقل یک نسخه از قرآن وجود داشته باشد و این کتاب آسمانی به صدها زبان دنیا ترجمه شده باشد و صدها تفسیر موجود از متن آن به طور طبیعی حراست کنند، آیا دیگر راهیافت تحریف در آن معنا پیدا می کند؟!
 
پی نوشت ها:
[1] . برای آگاهی بیشتر در این باره ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، معرفت، محمدهادی، قم، موسسه نشر اسلامی، 1412ق، ج 1، ص 334 – 340.
 [2] دراسات قرآنیه، صغیر، محمد حسین علی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چ دوم، 1413، ص 110 - 111.
[3] . تحریم/ 4.
[4] . حجرات/ 6.
[5] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسّسه الوفاء، 1403، ج 31 ، ص 207؛ صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل، بیروت، دارالفکر، 1401، ج 6، ص 100 «باب انزل القرآن علی سبعه احرف».
[6] . برای آگاهی بیشتر در این باره ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، ج 2، ص 81 – 98.
[7] فاتحه/ 5.
[8] . آل عمران/ 75 .
[9] . توبه/ 100 .
[10] . بقره/ 54 .
[11] برای تفصیل بیشتر ر. ک: التمهید فی علوم القرآن ، ج 1 ، ص 333 – 340.
[12] . فاتحه/ 4.
[13] . طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا، ج 1، ص 22.
[14] . بقره/ 222.
[15] . شیخ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1419، ج 1 ، ص 157.
[16]. صغیر، محمد حسین علی، المستشرقون و الدراسات القرآنیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چ دوم، 1413، ص 32 .
[17]. بولتن مرجع، ش 6، ص 16 ـ 17 «تأملاتی در باب برخی جهتگیری های رایج در مطالعات قرآنی».
[18]. رضوان، عمر بن ابراهیم، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم، ریاض، دار طیبة، 1413 ق، ج 1، ص 113.
[19]. عنایت، غازی، شبهات حول القرآن و تفنیدها، بیروت، دار و مکتبة الهلال، 1996 م، ص 135 ـ 137.
[20] . بقره/ 9 .
[21] . بقره/ 75 .
[22] . بقره/ 79 .
[23] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ سوم، بی تا، ج 9، ص 43.
[24] . زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، بیروت، المکتبة الحیاة، بی تا، ج 12، ص 134.
[25]. معین، محمّد، فرهنگ معین، تهران، امیرکبیر،1371، ج1، ص 1037.
[26] . در این بین تنها شماری محدود راهیافت تحریف لفظی از نوع کاستی را پذیرفته اند.
[27] . بحار الانوار، ج 31، ص 207؛ صحیح بخاری، ج 6، ص 100 «باب انزل القرآن علی سبعه احرف».
[28] . برای تفصیل بیشتر در این باره ر. ک: البیان فی تفسیر القرآن، ص 167 – 168.
[29] . «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» حجر/ 9.
[30] . فصلت/ 41 – 42.
[31] . کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج 2، ص 630، باب النوادر.
[32] . ر. ک: البیان فی تفسیر القرآن، ص 124- 125؛ التمهید فی علوم القرآن، ج 2، ص 76 – 77.
[33] ایه «أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کثِیرًا» (نساء/ 82) به این امر ناظر است.
[34] . برای تفصیل بیشتر در این باره ر. ک: المیزان، ج 1، ص66؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص55.
 

منبع: پایگاه تحقیقاتی القرآن